خنده ای اشکریز
نو شته نذیر احمد (ظفر) نو شته نذیر احمد (ظفر)

در وطن با ستا نی ما افغانستان با وجود هزاران لیل و نهار های دشوار و خوشگوار ؛ مردم از قدیم الایام به هنر و هنر مند علاقه مند بوده اند و تاریخ هنر ها در افغانستان شاهد و گواه همین گفته ما ست.

در کشور ما هنوز مردم معرفت با تلویزیون نداشتند و رادیو هم از وسایل ارتباط جمعی جدید بشمار میرفت و همگان آواز هنر مندان را از حنجره های رادیو های شان میشنیدند و لذت میبردندو بعدا رادیو کست روی کار آمد و همگی با قرض و وام ؛ بنا به علاقه وافر آنرا می خریدند و عده یی هم بسیار ذوق بخرج میدادند و رادیو کست های شانرا پوش هم میکردند و با مهره کاری و آیینه بندی زینت میبخشیدند که این هم حصه یی از علاقه مندی به شنیدن صدای هنر و هنر مند است.

در تیاتر کابل که عوام آنرا بنام (صحنه) یاد میکردند ؛ هنر تمثیل بازار پر رونقی داشت و مردم جوخه جوخه آنجا صف آرایی میکردندو از هنر نما یی هنر مندان لذت میبردند .

با وجودیکه تعصبات میان تهی در بخش های مختلف هنر از طرف بی هنران متعصب و ضد فر هنگ وجود داشت؛ اما خورشید هنر در قله های شامخ اذهان مردم میدرخشیدو خفاشان بی هنر را خفه میساخت.

در جمع هنر مندان  مستعد کشور عزیز ما؛ یکی هم محترم امان اشکریز است که از بدو کار در بخش هنر تا کنون نفسی بدون هنر نکشیده ودرهر مکانی که آشیانه میسازد هنر می آفریند و نوای دلنواز هنر افغانی را به سمع همه میرساند .در دهه های اخیر که قا طبه مردم ما بنا به عوامل گو نا گون به مها جرت های جبری پرداختند ؛ هنر مندان نیز دوشادوش همو طنان ما مهاجر شدند و این شربت تلخ را با همو طنان شان یکجا نو شیدند و هنر را فراموش نکردند و به هر حالتی که بودند خدمت هنری انجام دادند .

اشکریز:- نامیست که بیشر از همو طنان ما با آن معرفت دارند  ؛ این نام نه بلکه تخلص است از محترم محمد امان (اشکریز) هنر مند محبوب القلوب ؛ حاضر جواب؛ بزله گو و خوش معاشرت که سالها در راد یو و تلویزیون افغانستان مصدر خدماتی بینظیر شده اند و هر همکار و دوست شخصی شان از ایشان خا طرات شیرین و خوش آیند دارند و هر صحبت شان در هر مورد خود یک طنز خوب و یک رهنمایی جدید است مشلا در مصا حبه ای  سالها قبل  شان : گوینده پرسید آقای اشکریز شما قبل از اعلام جمهوریت اشکریز تخلص می کردید حا لا باید تخلص تان را تغییر دهید زیرا همه از استقرار رژیم جمهوری خوش استند؛ اشکریز با تبسم همیشه گی و پر معنا  گفت(من آنوقت

 از غم و غصه اشکریز بودم و حالا از خوشی اشکریز استم)همین حا ضر جوابی خود مشت نمونه خروار  بر استعداد هنر ی وی صحه میگذارد.

محترم امان اشکریز از باغ علیمردان کابل است که سن شانرا در هیچ یک از آثار مطبوع و غیر مطبوع پیدا نتوانستم که این هم یک چالش هنری است که آدم میتواند در انظار دیگران جوانتر باشد....وی از لیسه نادریه کابل فارغ و بعدا به اکا دمی تر بیه معلم شامل شدند که با فراغت مو فقانه از آنجا دوباره به حیث استاد در همان جا باقیماندند.

محترم اشکریز در بخش های رادیو و تلویزیون کار کرده اند زمانی به حیث مسوول فر هنگی در تلویزیون تعلیمی و تر بیتی و مدتی بحیث رئیس نشرات نظامی رادیو تلویزیون ملی ایفای وظیفه کرده اند ؛ ایشان مدت پانزده سال در مسکو در همان خنک های طاقت فرسا ؛طاقت آوردند و شجاعانه و صا دقانه زنده گی مهاجرت را سپری کردند .

محترم امان اشکریز در بر نامه های کورنی ژوند ؛ بر نامه اطفال ؛و غیره بر نامه ها فعالیت داشتند که بر نامه میرزاقلم از شهکار های طنزی و انتبا هی شان محسوب میشود که متا سفانه تا کنون ایشان قادر نشدند تا این شهکار را روی پرده تلویزیون بیاورند و امیدواریم که موفق شوند.

این که درین مورد همین قدر نوشتم چه دلیل داشت؟

چند روز قبل بنا به وظیفه از شهر مسکونی ما (ورجینیای امریکا) به ایا لت دیگری رفته بودم ؛ زنگ تلفون آمد و شماره تلفون برایم نو بود ونام تلفون کننده در تلفونم راجستر نبود ؛ پس از فراغت به شماره مجهول زنگ زدم ؛ خنده یی آشنایی با عث سرورم شد که جناب محترم امان اشکریز بودند و نوید آمدن شانرا در شهر ورجینیای امریکا برایم دادند و با وجودیکه تازه ورود استند از همه  شماره های تلفون را پیدا کرده اند و با همه تماس حاصل نموده اند که در امر یکا برای تازه ورود ها کار آسان نیست و در ضمن محترم عبید جان اوکزی را از کا نادا پیدا کردند و تو سط عبید جان اورکزی شماره من را یافتند ؛ که برای شان «مدن شان را در امریکا خوش آمدید میگویم و آزرو مندم تا درین شهر نیز کار های هنری شان را ادامه دهند و همه از فیوض کار های شان بهره ببرند تا شود که خد متی برای هنر و هنر مندان ما بکنیم و خداوندگار توانا همه  ما را درین عر صه کمک نماید .


April 23rd, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل هنری